این سان که زره های دل بی قرار من

سر در کمند عشق تو  جان در هوای توست

آنجا که  سرا پای تو در روشنی صبح

رویای شرابی است که در جام بلور است

آنجا که سحر گونه گلگون تو در خواب

از بوسه خورشید چو برگ گل ناز است

آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد

چشمم به تمنای تو باز است

من نیز چو خورشید  دلم زنده به عشق است

راه دل خود را نتوانم که نپویم

هر صبح در آینه جادویی خورشید

 

چون مینگرم   او همه من من همه اویم

 

Sun wine